شام یه شب سررررد برفی...اااای چسبید جای همه دوستدارانش سبزززز.پریشب که برف میومد گوشه پرده روزدم کنار تا قشنگ باریدن برف رو لمس کنیم.اینکه کناربخاری بشینی وچای داغ سربکشی وبه بیرون نگاه کنی که داره کم کم برف میاد خیییلی حس خوبی داره.ازاونورم دیزی رواجاق باشه ویواش یواش ابگوشتت قل بزنه تاجابیفته،قششششنگ ادمو میبره به دوران خوش کودکی...اونروزای بی درد وغم وشااااد.من پریشب به یاد بچگیای قشنگ خودم،ابگوشت بارگذاشتم توهوای سر برفی زمستون تا ب ا بچه هام خاطره ای قشنگ بسازم ازیه شب برفی تو بچگیاشون....بهشون گفتم وقتی بزرگ شید وبارش برف روببینید حتما یاد امشب میفتین.شبی که مادرتون باعششششق براتون غذای گرم پخت تا وقتی ازبرف بازی اومدین توخونه باخوردن غذاش تنتون گرم بشه.الهی که چراغ همه خونه هاروشن ودل هاهمیشه گرررررم باشه
...